نمایشگاه ایراننوشت در شأن یک خانواده ایرانی نیست!
ما ایرانیها برای استقبال از هر فصلی، از چند هفته پیش از آن به تکاپو میافتیم. مثل همین حالا که تابستان دارد تمام میشود و هنوز پاییز از راه نرسیده مغازههای لوازمالتحریر پر شدهاند از پدران و مادرانی که مشغول خرید نوشتافزار برای سال تحصیلی جدید فرزاندانشان هستند.
این روزها حتی کمتر کسی را میشناسیم که در برابر بازدید از لوازمالتحریر آن هم با این تنوع و رنگ در عصر حاضر بتواند از خود مقاومت نشان داده و برای تجدید خاطره هم که شده با این تب و تاب خرید لوازمالتحریر همراه نشده باشد.
و چه خوبست که در این میان، برپایی نهمین دوره نمایشگاه «ایراننوشت» با هدف تقویت فرهنگ استفاده از نوشتافزارهای ایرانی اسلامی به کمک دانش آموزان و خانوادههای آنان آمده، تا ایشان را با هدفی مشترک در مکانی ایرانی و با محصولات ایرانی، گردهم آورد.
میزبان نهمین دوره نمایشگاه «ایراننوشت»، سالن حجاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. نمایشگاهی که به محض ورود به آن نارنگیهای سبزرنگ داخل محفظهایی شیشهایی که بر رویش عبارت «باز آمد بوی ماه مدرسه» درج شده، تو را میبرد به سالهای دور، پشت نیمکتهای چوبی مدرسه در کلاسی که پر است از رایحه دلانگیز پوست نارنگیهای روی بخاری.
سرتاسر سالن را که از نگاه میگذرانی غرفههای متعددی را میبینی که هریک با محصولات متنوعی همچون کیف، کوله، نوشتافزار و حتی خمیر بازی به استقبال دانشآموزان و خانوادهها آمدهاند. در این میان اما اینطور به نظر میآید که گویی محصولات آن طور که باید کافی نبوده و یا به اتمام رسیدهاند، خالی بودن برخی از قفسهها کاملاً محسوس است.
یکی از غرفهها به خمیر بازی اختصاص یافته و تعداد زیادی از بچهها در آن، به بازی مشغول شدهاند. گوشهایی از سالن هم به بخش شاهنامهخوانی برای کودکان اختصاص یافته است که به دلیل عدم وجود فرد یا افرادی برای پاسخ به سؤالات افراد درباره نمایشگاه و …، اطلاعی از نحوه اجرای آن و یا تعداد اجراها در دسترس قرار ندارد. وجود آسانسور و پلهها در سمت دیگر سالن توجهت را جلب میکند، دو موردی که امسال به دلیل دو قسمتی شدن نمایشگاه و قرارگیری صندوقها در طبقه پایین به منظور انجام عملیات تسویه با مشتریان، به آن اضافه شدهاند.
درواقع والدینی که کالای مورد نظرشان را از غرفههای طبقه بالا انتخاب کردهاند دیگر نباید محاسبه هزینه را در همان غرفه انجام داده و باید برای انجام عملیات تسویه، همراه با سبد خرید خود به بخش صندوق که در طبقه پایین واقع شده است، مراجعه کنند. نکته حایز اهمیت در اینجا این است که در این میان نه تنها هیچگونه نظارتی بر افرادی که همراه با خریدهای خود به طبقه پایین مراجعه میکنند، وجود ندارد، بلکه از هیچگونه برچسبRF یا تگ دزدگیر و امثالهم نیز در کالاها به منظور جلوگیری از دزدیده شدن آنها، در این فاصله، استفاده نشده است. به عبارتی به دلیل شلوغی و ازدحام، عدم وجود نظارت و خروجیهای متعدد بدون نگهبان و ناظر در طبقه پایین، یک فرد به راحتی میتواند همراه با سبد کالاهای خود بدون مراجعه به بخش صندوق، از نمایشگاه خارج شود.
همانطور که پیشتر هم اشاره شد برای ورود به طبقه پایین دو مورد آسانسور و راهپله در نظر گرفته شده است که انتخاب اکثر خانوادهها، علیرغم سختی آن، راهپله است. چراکه فضای هیپهاپ گونه آن و اشکال رنگارنگ لوازمالتحریری که بر دیوارههای راهپله نقشبسته، برای فرزندانشان جذابیت بیشتری دارد. فضایی که نه سبک نقاشی، نه اشکال و نه حتی رنگهای آن، هیچگونه ارتباطی به فرهنگ ایران و ایرانی نداشته و ناخوداگاه تو را به یاد نقاشیهای خیابانی آمریکایی میاندازد.
در این بین اما طبقه پایین هم دنیای مختص به خودش را داشته و گویی دنیایی ورای فضای سالن طبقه بالا است. شلوغی و ازدحام جمعیت، قفسههای پر از محصولات مشابه که بخشی از آنها در طبقه بالا هم موجود بود و البته در چینششان هیچ نظم و سلیقهایی به چشم نمیخورد، کارتنهای خالی رها شده در سرتاسر آن، جمعیت و صفوف طولانی مشتریان پای صندوقها و هزاران مورد دیگر، همه و همه خبر از عدم نظارت و نظم در این طبقه میدهد، درست عکس چیزی که در طبقه بالا به چشم میخورد.
دو قسمتی شدن فضای نمایشگاه و تغییرات محسوس در آن، خبر از تفاوت برگزاری این دوره نسبت به دورههای قبل میدهد، طبق گفته غرفهداران سبک برگزاری این دوره از نمایشگاه به صورت فروشگاه ترکیبی (هایپر) در نظر گرفته شده است. اما آیا این سبک از فروش برای نمایشگاهی که داعیهدار فرهنگ ایرانی بوده، ایرانی است؟ یا اگر ایرانی نیست آیا بومیسازی شده است؟ اگر هیچیک از این موارد لحاظ نشده باشد، آیا تمهیدات لازم برای اجرای این سبک از نمایشگاه، در نظر گرفته شده است؟
از مشاهدات که چنین چیزی برداشت نمیشود. ماحصل مصاحبههای گرفته شده از غرفهداران حاکی از آن است که نمایشگاههای سالهای گذشته به مراتب بهتر از امسال بودهاند، چراکه همگی آنان بهاتفاق نسبت به اجرای نمایشگاه به سبک فروشگاه ترکیبی (هایپر) معترض بوده و به مشکلات تأمل برانگیزی اشاره دارند.
طبق گفته غرفهداران، در سالهای گذشته کلیه عملیات خرید، فروش و پرداخت وجه توسط مشتری، در خود غرفهها انجام شده و درآمد حاصل از فروش کالاها به صورت مستقیم به حساب غرفهداران واریز میشد که مشخص شدن سود، زیان یا بررسی اقبال و یا عدم اقبال مشتری از کالاها به صورت روزانه، از جمله محاسن آن بوده است.
حال اینکه در اجرای نمایشگاه امسال آن هم به سبک فروشگاه ترکیبی (هایپر)، درآمد حاصل از فروش کالا به جای واریز به حساب غرفهدار، مستقیماً به حساب نمایشگاه واریز شده و امکان عملیات تسویه آن نیز تا بعد از اتمام نمایشگاه وجود ندارد.
از طرفی امکان بررسی میزان سود حاصل از فروش یا میزان درآمد هر غرفه به صورت روزانه در این سبک از فروش برای غرفهداران در نظر گرفته نشده و هیچیک از آنان اطلاعات درستی از این موضوع ندارند.
همچنین از آنجایی که طبقه بالای نمایشگاه برای عرضه کالا و طبقه پایین برای فروش کالا در نظر گرفته شده است و در این میان هیچ نظارتی هم بر کالاهای انتقال یافته توسط مشتریان از طبقه بالا به طبقه پایین وجود ندارد؛ لذا تعداد بیشماری از غرفهداران صراحتاً به دزدیده شدن بسیاری از کالاهایشان در حین برگزاری نمایشگاه اذعان دارند.
با این وجود و باتوجه به مشکل قبلی، اگر غرفهداران نتوانند به آمار میزان کالای به فروش رفته خود تا پایان نمایشگاه دسترسی داشته و در این میان تعدادی از کالاهای خود را هم به خاطر این عدم نظارت، در فرایند دزدیده شدن از دست داده باشند؛ پس عملاً حضورشان در این نمایشگاه فقط ضرر بوده و بس. کما اینکه طبق گفته غرفهداران، انگیزه بیشتر ایشان برای حضور در این نمایشگاه یا از روی اجبار و یا صرفاً به خاطر تبلیغات بوده است.
مورد دیگر اینکه وقتی عملیات تسویه به پس از برگزاری نمایشگاه موکول میشود، غرفهدار نمیتواند بر اساس اقبال یا عدم اقبال مشتری از کالاهای عرضه شده در آن غرفه، برنامه فروشی مناسب تدارک ببیند. همچنین اینکه میزان انتظار یا دوندگی غرفهدار برای رسیدن به پول فروش محصولات خود در این نمایشگاه چقدر خواهد بود نیز در هالهایی از ابهام قرار دارد.
نکته جالب توجه اینکه صندوقداران نیز به اجرای این سبک از نمایشگاه به صورت ترکیبی (هایپر) معترض بودند، صف طولانی مشتریان با کودکان بیقراری که ماندن بین جمعیت آن هم در آن گرما برایشان غیرقابل تحمل است، خصوصاً در ساعت شلوغی نمایشگاه یا زمان قطعی سیستم با بازههای زمانی یک الی دو ساعته و مواردی از این دست که موجبات عصبانیت مردم و بعضاً دعوا را فراهم میآورد؛ همه و همه از جمله مشکلاتی است که هم صندوقداران و هم خانوادهها در آن اتفاق نظر داشته و به آن معترض هستند.
از دیگر مشکلات واضح در این نمایشگاه مغایرت تمهیدات بصری در نظر گرفته شده چینش کالاها برای برپایی نمایشگاه بر اساس استاندارد فروشگاه ترکیبی (هایپر) است. همه ما میدانیم چینش کالاها در فروشگاههای ترکیبی (هایپر) به صورت رستهایی انجام میشود و تمام کالاهای مرتبط باید بر اساس رستههای خود داخل قفسهها قرار گیرند. حال اینکه در این نمایشگاه تمامی کالاها از کیف و کوله گرفته تا نوشتافزار و … به صورت پراکنده و تکراری در تمام سالن وجود داشته و هیچگونه تمهیدی برای چینش کالا بر اساس رسته محصولات، در نظر گرفته نشده و بسیاری از تابلوهای راهنمای محصولات نیز با کالاهای چیده شده در قفسهها مغایرت دارد.
از طرفی طبق استاندارد فروشگاه ترکیبی (هایپر)، به محض خالی شدن جای یک کالا، باید جای آن را با کالای جدید پر کرد، حال اینکه خالی بودن اکثر قفسهها در طبقه بالا کاملاً مشهود است.
در این میان وجود کالاهای غیر مرتبطی همچون صنایع دستی چوبی، کتاب، لوازم جانبی زینتی و … که مغایر با عنوان نمایشگاه یعنی نوشتافزار است نیز، به طرز حیرتانگیزی خودنمایی میکند.
یکی دیگر از مشکلات موجود در اجرای نمایشگاه نوشتافزار به صورت فروشگاه ترکیبی (هایپر)، بهکارگیری افرادی غیر از کارمندان آن ویژند(برند)، در غرفهها است، از آنجایی که این افراد تعهدی را نسبت به محصولات آن غرفه در خود احساس نمیکنند، به آمار دقیق ورود و خروج کالا، اقبال و عدم اقبال مشتریان به محصولات نیز بیاهمیت بوده و اطلاع دقیقی از آن ندارند.
پس از بررسی و بازدید از طبقه پایین و با مشاهده قفسههای چسبیده به یکدیگر که مشخص است کسی بر نظم چیدمان کالاها نظارتی ندارد. جعبههای خالی رها شده در اطراف، سبدهای پر از محصولات مرجوعی، قرارگیری آبخوری و سطل آشغال در جای نامناسب، میزهای شلوغ و بینظم با آن رومیزیهای نامرتب و ناهمگون صندوقداران، شلوغی و ازدحام مشتریان سردرگم و ناموفق در یافتن فرد یا افرادی که بتوانند به پرسشهای آنها پاسخ دهند، همه و همه تو را بر این میدارند که وجود سالن طبقه بالا را جز به عنوان پوششی مناسب برای حفظ آبرو، ایجاد فضای مناسب عکاسی و فیلمبرداری و … قلمداد نکنی و ناخوداگاه به این بیندیشی که در این بین تنها فردی که نه تنها به آن هیچ توجهی نشده که هیچاحترامی را هم برایش قائل نشدهاند، مخاطب و مصرف کننده است. مخاطبی که پس از حضور در این نمایشگاه به خاطر وجود این حجم از بینظمی و نابهسامانی هیچگونه احساس احترام و محترم بودن را دریافت نکرده و به مراتب بر خستگی و نا امیدی او هم دامن خواهد زد.
ناخوداگاه به پدر و مادری میاندیشی که علیرغم تمام خستگیهای روزمرهشان، قصد دارند با پولی که با زحمت بدستش آوردهاند، برای فرزندان پر از شور و شوقشان، نوشت افزار ایرانی تهیه کرده و فرهنگ استفاده از نوشتافزارهای ایرانی اسلامی را در ایشان بپرورانند. براستی اما کدام قسمت از این نمایشگاه حس ایرانی بودن و حضور در بین محصولات ایرانی را برای آنان ایجاد کرده و افتخار و غرور ایرانی بودنشان را در ایشان شعلهور خواهد کرد؟
نمایشگاهی که حتی سبک فروش آن بومی نشده، و تمهیدات لازم نه برای فروشنده و نه برای خریدار نیز در آن در نظر گرفته نشده است. نمایشگاهی که مواد به کار رفته در کالاهای تولیدیاش همگی بیکیفیت بوده و تولید کالاهایش هیچگونه با ذوق و سلیقه ایرانی همخوانی ندارد. نمایشگاهی که بیشتر محصولاتش عناوین غیر ایرانی را یدک کشیده و بعضاً به انگلیسی نوشته شدهاند؟ نمایشگاهی که بخش ستاد اجراییاش به انبار محصولات تبدیل شده و عملاً کسی برای پاسخگویی به مخاطبین وجود ندارد؟ و یا نمایشگاهی که وجود افراد بیسیم به دست در نقطه نقطهاش آن را بیشتر به یک مکان امنیتی بدل کرده است و نه مکانی ملّی؟
براستی وضعیت برگزاری نمایشگاه «ایراننوشت» آن هم پس از نهمین دوره آن باید چنین باشد؟
به نظر شما آیا این نمایشگاه در شأن خانواده ایرانی خواهد بود که پس از طی مسیری طولانی با هزاران امید، تنها با هدف خرید و خلق لحظاتی شاد برای فرزندانشان به آن قدم گذاشتهاند؟
قضاوت با شما
دیدگاهتان را بنویسید